کتاب من میترا نیستم قسمت دوم

🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#کتاب#من_میترا_نیستم
خاطرات شهیده زینب کمایی 🌹
#قسمت_دوم
#کتاب_من_میترا_نیستم_قسمت_دوم

روایت اول (کبری طالب نژاد ، مادر شهید)

اهل خانه گاهی #زینب صدایش می‌کردند اما طبق عادت چند ساله اسم میترا از سر زبانشان نمی افتاد.😒
زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند یک روز، روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. 🏡
میخواست با این کار به همه بگوید دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.
دو دوست دیگر زینب هم می‌خواستند اسمشان را عوض کنند.
برای افطار دختر ها برنج و خورشت سبزی پختم🍱. همه چیز آماده بود و منتظر آمدن دوستان زینب بودیم، اما آن ها بد قولی کردند و آن شب کسی برای افطار به خانه ما نیامد.
زینب خیلی ناراحت شد. به او گفتم:((مامان چرا ناراحتی؟ خودت نیت کن و اسمت رو عوض کن. ما هم کنارتیم. مادربزرگ و خواهر و برادرتم نیت تورو میدونن.))
آن شب، زینب سر سفره ی افطار به جای برنج و خورشت سبزی فقط نان و شیر و خرما خورد🥛.او گفت ((افطار امام علی چیزی بیشتر از نون و آب نبوده.)) آنقدر محکم حرف می‌زد و به چیزی که می‌گفت اعتقاد داشت که دیگران را تسلیم خودش می‌کرد. با اینکه غذای مفصلی درست کرده بودم، بدون ناراحتی کنار زینب نشستم و با او نان و پنیر خوردم. آن شب زینب، رو به تک، تک اعضاي خانواده کرد و گفت :((از امشب به بعد اسم من زینبه🌹. از این به بعد به من میترا نگید.))
مادرم رویش را بوسید و به او تبریک گفت. شهلا و شهرام هم قول دادند که زینب صدایش کنند.
شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🌹
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#الحمدالله_که_نوکرتم
#حضرت_زهرا
#ظهور_نزدیک_است
#واکسن_میسازیم
#مرد_میدان
#ابومهدی_منا_اهل_الایران
#امام_خامنه_ای
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زینب_کمایی
#بچه_شیعه
#شهدا
#رفیق_شهید
#شهیده_مریم_فرهانیان
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_راضیه_کشاورز
#شهیده_مریم_فرهانیان
#شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو
#شهیده_زینب_کمایی
#شهیده_رزان_اشرف_النجار
دیدگاه ها (۲)

انتقاداتی به کتاب مقدس قسمت سوم

قسمت سوم کتاب من میترا نیستم

مستند من میترا نیستم قسمت اول

شهیده ناهید فاتحی کرجو

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط